موسیقی کلاسیک

کانت و موسیقی



در نظام طبقه بندی هنرها، کانت برای موسیقی جایگاه مهمی منظور نکرده است. طبق نظر او، حواس پنج گانه به دو دسته درون گرا و برون گرا تقسیم می شوند. دو حس چشایی و بویایی، حواس درون گرا ( ذهنی یا اعتباری ) و سه حس لامسه، بینایی و شنوایی، عینی و برون ذاتی هستند. از این دسته دوم، حواس بینایی و لامسه کاملا خالص است اما حس شنوایی کاملا خالص نیست، بلکه بین دو حس بینایی و لامسه قرار می گیرد. در حقیقت، شنوایی پلی بین دو حس بینایی و لامسه است و به همین دلیل، موسیقی - که هنر شنوایی است - در نظام زیبایی شناسی کانت جایگاه مشخصی پیدا نمی کند.

در نقد سوم و در تقسیم بندی هنرها، کانت هنرها را به سه دسته اصلی تقسیم کرده است: دسته اول یا هنرهای گفتاری، در برگیرنده فن بیان و شعر است. دسته دوم یا هنرهای شکل دهنده، مجسمه سازی، معماری و نقاشی را شامل می شوند. دسته سوم هنرهای نمایش احساسات است که موسیقی و هنر رنگ را در بر می گیرد و کانت هر دو آن ها را در عنوان هنر صدا جای می دهد. از دید کانت، مسئله موسیقی، مسئله رسایی است و از لحاظ بیرونی یک مورد دیگر هم به آن افزوده شده که عطف یا بازگشت صداهاست. زیرا این صداست که تاثیر را بیان می کند و به طور فراگیر قابل ارتباط برقرار کردن است. برای اندازه گیری کیفیت موسیقی، او اندیشه خالص بودن صدا را، مانند خالص بودن رنگ در نقاشی، عنوان کرد: «این خلوص صداست که تجربه زیبایی را القا می کند».

کانت به تشریح صداها و تعیین درجه خلوص آن ها نیز پرداخت. او می گفت تمام صداها خالص نیستند؛ تنها صداهای زیبا خالص اند و یک صدای خالص، هیچ ارتباطی با صدای مطبوع ندارد. اما چیزی که مطبوع است، فقط برای شخص مطبوع است و قابل ارتباط برقرار کردن نیست. در حقیقت، موسیقی مطبوع، در درجه پایین تری از موسیقی خالص قرار دارد, زیرا اولی منوط به ذوق و سلیقه شخصی است و دومی یک استاندارد جهانی دارد. از آن جا که در فلسفه کانت، آنچه جنبه جهانی پیدا کند و مورد قبول اکثریت باشد، درست ترین و بهترین نوع آن پدیده محسوب می شود و چون موسیقی نیز از این مقوله مستثنا نیست، موسیقی خالص در جایگاه بالاتری از موسیقی مطبوع قرار می گیرد.

به نظر کانت، صداهای طبیعی چون صدای پرندگان، صدای انسان و همه صداهای طبیعت، صدای خالص محسوب می شدند. صدای بلبل بسیار مورد توجه کانت بود و آن را طبیعی ترین صدا می دانست.

برای کانت، داوری ذوقی و زیبایی شناختی با احکام عقلی و منطقی تفاوت دارد. زمانی که فردی می گوید از صدای ترومپت بیشتر لذت می برد تا از صدای ویولن، این گفته واجد منش زیبایی شناختی نیست، زیرا به سلیقه فردی او محدود می شود و راهی برای اثبات کلیت آن وجود ندارد. کانت موسیقی را یک پدیده فرهنگی می دانست که ارتباطی با فعالیت های ذهنی ندارد؛ زیرا از دیدگاه او، موسیقی دارای مولفه معنایی نبود: « یک جمله موسیقایی آن چنانکه در زبان و به خصوص در زیباترین حالت آن یعنی شعر، وجود دارد، دارای محتوای گزاره ای نیست». کانت عقیده داشت که موسیقی ما را مجبور به فکر کردن نمی کند، بلکه برعکس، ما را به واکنش و رویایی شدن وامی دارد و در این زمینه، از سایر هنرها قدرتمند تر است. در حقیقت، موسیقی، همانطور که زمان به ظاهر عقاید یا اشیاء را باز می نمایاند، احساسات را باز می نمایاند.

فلاسفه و موسیقی - اثر: آرین رحمانیان