موسیقی کلاسیک

دکارت و موسیقی



نه تنها نظریات دکارت مدت ها بر علوم و فلسفه اروپا اثر گذار بود، آرای او در مورد موسیقی هم در مقام نظریات یک صاحب نظر، پذیرفته می شدند. نوشته های دکارت در مورد موسیقی، نماینده آرای او در تمام کارهای نظری است. در همه این نوشته ها، یک رابطه حتمی میان ریاضیات و موسیقی به صورت پیش فرض در نظر گرفته شده است و دکارت آن را تا آنجا پیش می برد که محدودیت ها یا توانایی های آن ثابت شود. نظریات دکارت در مورد موسیقی در اثر معروف او، " علم موسیقی " و رساله سوال و جواب هایش با مارین مرسن موجود است. در هر دو اثر، دکارت ابتدا برای موسیقی یک پایه ریاضی قایل شده و سپس به ارتباط عادی و معنوی موسیقی و تاثیر آن بر احساسات انسان پرداخته است.

دکارت عقیده داشت که موسیقی، احساسات انسان را نمایان می کند. این نظریه، در عصر روشنگری مفهومی حیاتی بود و در حقیقت، مرکز یا هسته فلسفه موسیقی دوره باروک و عصر روشنگری به حساب می آمد. از نظر دکارت، صدا هم یک پدیده فیزیکی و هم عاملی روان شناسانه بود. این مطلب از طریق مقایسه و بررسی جدول ها و نقاشی های گوناگون کتاب " علم موسیقی " کاملا مشخص می شود. از سه بند نخستین این کتاب، که به سبک قیاس صوری نوشته شده است، چنین استنباط می شود که موسیقی برابر صداست و آن صدا، یک دارایی ادبی و فیزیکی است. به علاوه، موسیقی واسطه عقلایی نیز هست. یک دلیل برای جای دادن موسیقی در محدوده عقلایی بودن، این موضوع است که احساسات و نیروهای حسی، که به طور ذاتی در نت ها و ریتم های موسیقی وجود دارند، قابل کنترل اند و می توان آن ها را تعدیل کرد.

بدون تردید، دکارت گوش موسیقایی خوبی هم داشت و درکش از موسیقی، بسیار شگفت انگیز بود. این موضوع با مطالعه کتاب او کاملا قابل درک است. متاسفانه این شور و هیجان و حساسیت در موسیقی عملی، در اثر تاکید و وسواس زیاد او برای مرتبط کردن قوانین ریاضی با موسیقی، تا حد زیادی به بوته فراموشی سپرده شده است. برای مثال، به این جمله دقت کنید: " تفاوت بین قسمت های یک موضوع کامل ( یک اکتاو ) کمتر از وقتی است که نسبت بزرگ تری در بین آن ها وجود دارد. به بیان دیگر، نتهای « دو » و « ر »، که نزدیک به هم هستند، فاصله مطبوعی ایجاد نمی کنند، در حالی که نت های « دو » و « ر » و « می »، هارمونی زیبایی دارند. نت های « دو » و « دوی » ی اکتاو هم صدای مشابهی دارند. دکارت گفته است که تناسب بین فواصل موسیقی باید حسابی باشد، نه هندسی؛ زیرا: « در تناسب حسابی نیاز کمتری به مشاهده وجود دارد »

دکارت نه تنها با کمک ریاضیات، مباحث فیزیکی صوت و موسیقی را توضیح داد، بلکه واکنش های انسان به صداهای مطبوع را نیز به همین طریق بیان کرد. موسیقی با ریتم های گوناگون خود، احساسات متفاوتی در انسان بر می انگیزد. به طور کلی، ریتم های آرام تر بر انگیزاننده احساساتی چون غم، آرامش و ترس و ریتم های سریع تر برانگیزاننده احساساتی مانند خوشحالی، هیجان و غرورند. به علاوه، تاثیر یک قطعه موسیقی، به تناسب ریاضی در ریتم آن بستگی دارد. میزان های ساده، احساسات ساده را بر می انگیزند و با احساسات آرام ارتباط دارند، زیرا نسبت های حسابی ساده اند. اما میزان های ترکیبی، مانند تناسب های هندسی پیچیده هستند و احساسات پیچیده تری را بر می انگیزند. دکارت بیشترین تنوع احساسات و بر انگیخته شدن آن ها را در چهار فاصله مطبوع می دانست که در بین این چهار فاصله، فواصل سوم و ششم از بقیه قدرت تاثیر گذاری بیشتری دارند.

فلاسفه و موسیقی - آرین رحمانیان