موسیقی کلاسیک

یک مسئله کلاسیک



بعضی ها به شما خواهند گفت انواع گوناگونی از موسیقی وجود دارد. اما در واقع تنها دو نوع موسیقی وجود دارد: موسیقی خوب و موسیقی بد. ( من قانون قرص و محکم و صد در صد بی خطایی برای تشخیص این دو نوع موسیقی دارم: موسیقی خوب آن است که من از آن لذت می برم. موسیقی بد همه ی موسیقی هایی هستند که من از آنها خوشم نمی آید، به همین سادگی! )

هر چند صحبت درباره ی موسیقی جاز یا راک اندرول یا حتی موسیقی رقص سودانی ممکن است مفرح باشد اما برای مقاصدی که این کتاب دارد باید خود را به آنچه در بهترین شکل نام گذاری اش امروزه اصطلاح موسیقی کلاسیک می نامند محدود کنیم و منظورمان از این اصطلاح نیز البته موسیقی کلاسیک اروپای غربی است. کلاسیک به عنوان واژه ای توصیفی، به زحمت می تواند اصطلاحی دقیق محسوب شود. به بیان دقیق تر، موسیقی کلاسیک باید به موسیقی یونان و رم باستان اطلاق گردد. از آنجا که اطلاعات ما درباره اینکه احتمالا موسیقی یونان و رم باستان چه طنینی داشته است بسیار ناچیز است ( یونانیان باستان در فلسفه و هنر استاد بودند اما نه چندان در فناوری ضبط صدا ) از این طریق نیز چندان به جایی نمی رسیم.

این واژه همچنین ممکن است در اشاره به موسیقی دوره ای که به اصطلاح کلاسیک نامیده می شود به کار رود، دوره ای از تاریخ موسیقی که میان باروک و رمانتیک قرار می گیرد - حدودا سالل های 1750 تا 1850 ، با اختلاف یک دهه کمتر یا بیشتر - و نمونه هایش موسیقی هایدن و موتسارت هستند. بنابراین اگر می خواهید در انتخاب کلمات حساسیت زیادی به خرج دهید، نباید از موسیقی باخ یا بتهوون یا واگنر یا استراوینسکی به عنوان موسیقی کلاسیک نام ببرید.

اما مشکل اینجاست که هیچ کس موفق نشده است اصطلاح جایگزین بهتری پیدا کند. یا دست کم اصطلاحی بیابد که مردم مایل به پذیرش آن باشند. بعضی از مردم آن را موسیقی هنری می نامند تا آن را از موسیقی مردم پسند متمایز کنند - اصطلاحی که گویی به طور ضمنی می گوید موسیقی باخ نباید مورد پسند مردم قرار گیرد، یا مثلا هنری در موسیقی بیتلز وجود ندارد. بعضی ها هم آن را موسیقی روشنفکری می نامند، یا اصطلاحاتی دیگر که حتی کمتر از این مودبانه است. به هر صورت وقتی که نگاه می کنید راه فراری نمی بینید. به این ترتیب تقریبا ما می مانیم و واژه " کلاسیک " .

باقی قضایای تاریخ موسیقی - اثر: دیوید دبلیو، باربر